باز هم كلي ماجرا
اينقدر سرم شلوغ شده كه درست وحسابي نميرسم بيام و از اتفاقات و كارات برات بنويسم نازنينم. هر دفعه با يك فرصت كم و كلي حرف و ماجرا .. اول اينكه روزت مبارك عزيزم. به قول خودت دوست دارم عزيزم(دستاتم باز ميكني و مياي بغلم ميكني و بوسم ميكني) به همه دوست جونا و دخترهاي خوشگل و ناز و دوست داشتني روزشونو تبريك ميگم. از همه ي دوست جونا و خاله هاي عزيز عذرخواهي ميكنم به همتونم سر ميزنم. 2_3روزي يك كم يگانه جونم حال نداره و گاهي تب ميكنه و .. شايد از دندوناته عزيزم ديگه 4تا نيشهات در اومدن. الان كه خوابوندمت 2بار بيدار شدي و دوباره اومدم برات داستان گفتم. هر وقت بيدار ميشي اگه بخواي دوباره بخوابي بايد داستان رو برات بگم هروقتم از...